تارنگار شخصی عرفان نحریر

سعدی اگر عاشقى کنى و جوانى .... عشق محمد بس است و آل محمد- اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تارنگار شخصی عرفان نحریر

سعدی اگر عاشقى کنى و جوانى .... عشق محمد بس است و آل محمد- اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

آخرین نظرات

همیشه با تراوش افکار منفی ،دنیای اطرافمان نیز منفی خواهد شد " قانون جاذبه " چیزهای مثل هم همدیگر را جذب میکنند.افکار واتفاقات باهم درارتباطند 

  • عرفان نحریر

بدشانسی وجود ندارد،ذهن نیمه هوشیار اندیشه های منفی یا مخرب را درست به همان شکل اندیشه های سازنده به عمل تبدیل می کند.این همان پدیده غریبی است که میلیونها نفر آن را بدبیاری یا بدشانسی می دانند.

گاهی تقدیر ما نیست و خداوند نمی خواهد.... راضی باشیم به رضایت پروردگار

  • عرفان نحریر

فراموش نکنید که عملکرد مغز شما احساسی است.مثل احساس خوشی یا غم ، احساس سلامتی یا بیماری، احساس موفقیت یا شکست،احساس اعتماد به نفس یا بر عکس آن.... شما با تغییر افکار،گفتار، رفتار و عادتتان می توانید احساس تان را تغییر دهید.
ذهن نیمه هوشیار با تغییر افکار،گفتار،رفتار، و عادت تحت تاثیر قرار می گیرد و تغییر می کند.

  • عرفان نحریر

زندگی امروز ما حاصل افکاری است که تا کنون داشته ایم . با کنترل افکارمان می توانیم کنترل زندگی مان را به دست بگیریم. انسان ها به همان چیزی تبدیل می شوند که بیشتر در موردش می اندیشند.

  • عرفان نحریر

معجزه کلمات از دیدگاه آنتونی رابینز: 
اگر در گفتارمان کلمات را عاقلانه انتخاب کنیم، نیروی عظیمی در اختیار ما قرار می دهد که با دانستن آثار چشمگیر کلمات و استفاده صحیح از آنها و با تغییر عادات کلامی و تغییر دادن کلماتی که ایجاد مانع می کنند، می توانیم بلافاصله تفکر،احساس و زندگی خود را دگرگون سازیم. پس اگر ترکیب کلماتی که مورد استفاده شما طوری است که شما را تضعیف می کند،آنها را دور بریزید و به جای آن از کلمات نیروبخش استفاده کنید و همواره سعی کنید از تشبیهات وتمثیلاتی استفاده کنید که نویدبخش زندگی بهتری برای شما باشد.

  • عرفان نحریر

اکنون که میدانیم افکارمان چه تاثیر عمیقی بر زندگیمان دارند،لازم است با کنترل افکار لحظه لحظه زندگی را لذت بخش کنیم. این کار اگر به عادت تبدیل شود، مسیر زندگی را تغییر می دهد.

  • عرفان نحریر

اظهار عقیده ارزانترین کالای روی زمین است. هر کس عقیده ای دارد و می تواند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد،اگر هنگام تصمیم گیری تحت تاثیر عقاید دیگران قرار گیرید در کار خود موفق نمی شوید.

  • عرفان نحریر

نقطه مشترک اکثر افراد موفقیت نوشتن اهداف است.
چرا به نگارش در آوردن اهداف اینگونه مهم است؟نوشتن هدف ذهن را شفاف نموده و تکلیفی مشخص را در اختیارش قرار میدهد تا به انجام برساند. در ضمن با مشاهده و مرور روزانه هدفهای نوشته شده ،انسان هدفمند می داند در هر لحظه از زندگی چه می خواهد و به کدام مسیر می رود. 
اهداف اگر به صورت اصولی نگاشته شوند با چاشنی باور و اراده ،تاثیرات شگفت انگیزی به بار می آورند. یادآوری هر روزه اهداف و استفاده از قدرت تجسم خلاق ،احساس بسیار خوشایندی در انسان ایجاد می کند و انسان هدفمند را در اوج اعتماد به نفس نگه میدارد.احساس خوشایندی که در هنگام یادآوری اهدافمان داریم سیگنال های بسار قدرتمندی به عالم هستی ارسال میکند که کائنات را با ما هماهنگ می کند، حتما در زندگی برای شما هم پیش آمده که گاهی کاری که زمانی انجامش در نظرتان دشوار بوده ولی وقتی با اراده ای قوی قصد انجامش را داشته اید شرایط به گونه ی عجیبی برایتان عوض شده که آن کار را نه تنها به آسانی انجام داده اید بلکه با مرور روند معجزه آسای به نتیجه رسیدنش لذت می برید.بله در کار کائنات اشتباه نیست.

گر چه صرف نوشتن هدف برای دستیابی به آن کافی نیست ولی با اطمینان میتوان گفت اولین و بلندترین قدمی است که هر کس در مسیر موفقیت بر می دارد.

تشکر از خانم بیتا که این مطلب را در تارنمای میهن تحلیل قرار دادند

  • عرفان نحریر

باز هم ممنون از شهاب

  • عرفان نحریر

جس لیورمور قطعاً یکى از بزرگترین تریدرهاى تاریخ است. او از سن ۱۴ سالگى به عنوان پادو در یکى از کارگزارى هاى بوستون شروع به کار کرد. استعداد فوق العاده او در ریاضیات باعث شد که او به وجود «الگوهایى» در نوسانات قیمت ها پى ببرد و این زمانى بود که اکثر مردم نوسانات قیمت را تصادفى مى دانسته و روى سهام قمار مى کردند. او نخستین ترید خودش را با خرید ۵ دلار از سهمى آغاز کرد که سیستمش سیگنال خرید داده بود و دو روز بعد سهم را با ۱۵/۳ دلار سود نقد کرد. در آن روزها مغازه هایى براى قمار روى نوسانات زنده بازار وجود داشت و جس با سیستمش آنقدر در این مغازه ها موفق عمل کرد که تمام این مغازه ها ورود جس را به محل کسبشان ممنوع کردند. جس که در سنى حدود ۲۰ سال توانسته بود ده هزار دلار پول نقد داشته باشد براى خرید و فروش به وال استریت رفت. یکى از مهمترین درس هایى که او در ۵ سال اول تریدش گرفته بود این بود که وقتى شروع به استفاده از یک سیستم مطمئن کرد با رعایت کامل دیسیپلین، هرگز خارج از سیگنال هاى سیستم ترید نکند، درسى که برایش به قیمت چند هزار دلار تمام شده بود. جس به سرعت در وال استریت ورشکست شد و به بوستون باز گشت. جس شروع کرد به بررسى دلایل شکستش در وال استریت و متوجه شد که سیستم او یک سیستم بى نقص اسکالپینگ (ناخنک زنى) است که بر مبناى قیمت زنده عمل مى کند و به سرعت و با چند پوینت سود خارج مى شود. در حالى که در وال استریت تا رسید خرید شما از کارگزار نرسد، شما نمى توانید متوجه شوید که نماد مورد نظر را به چه قیمتى خریده اید. جس به سرعت و با چند ترید موفق در مغازه ها پولش را به دست آورد و شروع کرد به تدوین سیستمى براى خرید در وال استریت. بازگشت جس به وال استریت در ۱۹۰۱ با ۵ برابر شدن سرمایه اش همراه بود: ۵۰ هزار دلار نقد. پولى که بازهم با درسى دیگر از دست رفت. جس درست ۲ روز صاحب ۵۰ هزار دلار نقد بود. درس ۵۰ هزاردلارى که جس را بار دیگر ورشکست کرد، این بود: به توصیه هاى دیگران توجه نکن. روزى لیورمور با یکى از دوستان قدیمى خود در کارگزارى صحبت مى کردند که شخصى به دوست لیورمور گفت: سهم الف را بفروش، پایین مى آید. دوست جس مى گوید: اما بازار گاو (صعودى) است. و اینجا بود که جس در مى یابد که او در تمام این سال ها بیشتر به نوسانات کوچک نظر داشته تا حرکت هاى بزرگ. با تمرکز بیشتر روى حرکات بزرگ و طراحى یک سیستم خوب، لیورمور شروع به کسب درآمد از بورس مى کند. او مى گوید: فکر کردن من را پولدار نکرد، صبر کردن برایم سودآور بود. یک درس گران قیمت دیگر: جس پى مى برد که بازار به قله رسیده و زمان سقوط فرارسیده. او شروع به فروش مى کند اما قیمت ها هر روز بالاتر مى روند تا اینکه او با ضرر هنگفت از بازار خارج مى شود. چندى بعد از این زیان بزرگ، تغییر روند قیمت ها آغاز مى شود و پیش بینى جس درست از آب در مى آید. اینجا بود که جس درس بزرگ دیگرى گرفت: عامل زمان. یک تحلیلگر باید بتواند زمان درست ورود و خروج از یک ترید را درست تشخیص دهد تا موفق شود. لیورمور زمان برگشت بزرگ ۱۹۰۷ را چنان درست تشخیص مى دهد که تنها در روز ۲۴ اکتبر ۱۹۰۷ سه میلیون دلار سود مى کند. این فروش هاى او چنان موثر عمل کردند که مورگان (از کسانى که چند سال قبل از این سقوط با دادن ۲۰ میلیون دلار به وال استریت آن را از ورشکستگى نجات داد) شخصاً از جس مى خواهد که فروش را متوقف کند والا به تنهایى بازار را نابود مى کند. بعد از این روز او به خرس بزرگ وال استریت مشهور شد. یکى از مهمترین دستاوردهاى لیورمور در ترید تشخیص محدوده هاى مقاومت و حمایت توسط اوست. اصل دیگرى که تقریباً همه بزرگان بازار بعد از او هم رعایت مى کنند، خرید پله اى است. لیورمور همیشه به صورت پله اى به معاملات وارد مى شد با رعایت این نکته که در خرید همیشه قیمت خرید در پله دوم بالاتر از اول بود، قیمت خرید در پله سوم بالاتر از دوم و.... در فروش هم به عکس. او همیشه قبل از ورود به یک ترید محاسبه مى کرد که چه تعداد سهم خواهد خرید و همیشه حدود ۲۰درصد سرمایه اى که براى این ترید را کنار گذاشته بود درگیر مى کرد. اگر قیمت در جهت میلش پیش مى رفت در پله هاى بعدى بقیه سرمایه را رد مى کرد والا با ضرر کمى خارج مى شد. لیورمور معتقد بود که پایین بخر و بالا بفروش غلط است و باید بالا خرید و بالاتر فروخت.لیورمور براى هر معامله یک عامل زمان هم قائل بود و پیش از ورود مى دانست که این ترید تا چه زمانى باز است و به عبارت دیگر او نقطه خروج با ضرر زمانى هم داشت.

نکات اصلى روش او بدین ترتیب بود: 


1-اوصبر میکرد تا بازار جهت دار شود. 
۲- صنایع پیشرو در جهت بازار را بررسى کرده و سهام پیشرو در آنها را شناسایى مى کرد. 
۳- حجم یکى از ارکان اصلى سیستم او بود. 
۴- آنقدر صبر مى کرد تا نماد مورد نظر سیگنال بدهد و سپس با اطمینان و بدون تجدید نظر وارد مى شد. 
۵- به محض حرکت سهم در جهت دلخواه، خرید پله اى را شروع مى کرد. 
۶- صبور با سهم همراه مى شد و به نوسانات کوچک قانع نمى شد. 

یکى از زیباترین ترفندهاى او را در زیر مى خوانید:زمانى او ده میلیون پیمانه (واحد آتیه غلات) ذرت و ۱۰ میلیون پیمانه جو فروخته بود. ناگهان یکى از بزرگان بازار (آقاى الف) شروع به خرید ذرت و جو مى کند. جس مى دانست که اگر بخواهد پوزیشن هاى فروشش را به قیمت بازار ببندد، خودکشى کرده است (او خیلى کم به قیمت بازار وارد مى شد و همیشه نقطه ورود داشت. اهمیت این نکته در گریز از لورج بازار است). او به دنبال راهى بود که بتواند با حداقل ضرر پوزیشن هاى زیان ده اش را ببندد. او فکر کرد حالا که نمى تواند از آقاى الف ذرت و جو با قیمت کم بخرد، بهتر است از دیگران بخرد. از آنجایى که مى دانست آقاى الف کمتر به جو نظر دارد، از طمع و احساسات تریدرها بهترین استفاده را کرد و در یک روز ۴ دستور خرید ۵۰۰ هزار پیمانه اى ذرت به ۴ کارگزار بزرگ آتیه مى دهد و همزمان ۴ دستور فروش ۵۰ هزار پیمانه اى جو. با فعال شدن ۴ دستور فروش جو، قیمت جو شروع به افت مى کند و تریدرهاى بازار احساس مى کنند که اتفاقى براى آقاى الف افتاده و چون مى دانستند او مقدار زیادى ذرت دارد، پیش بینى مى کنند که افت بعدى متعلق به ذرت است. پس ناگهان بازار شروع به فروش ذرت کرده و لیورمور در فرصت مناسب تمام ۱۰ میلیون پیمانه ذرتش را خریده و سپس به سرعت پوزیشن هاى جو را هم با تنها ۳۰۰۰ دلار ضرر مى بندد. جالب اینجاست که قیمت به سرعت به روند صعودى خود برگشته و ۲۵ سنت بالا مى رود که مى توانست به معناى ورشکستگى دیگرى براى او باشد. از دیگر تجربیات او تست بازار بود (اهمیت حجم). زمانى که او مى خواست حجم بالایى از سرمایه را وارد کند، ابتدا با مقدار کم در جهت عکس وارد مى شد و براساس توانایى بازار در جذب این سرمایه، وارد ترید مى شد. او بازهم سقوط بزرگ ۱۹۲۹ بازار را درست پیش بینى کرد و در زمان سقوط او فقط پوزیشن فروش داشت. این بار نام او تیتر اول نیویورک تایمز شد. بسیارى او را مقصر این سقوط قلمداد کردند و سیل نامه هاى تهدیدآمیز به سویش روان شد. لیورمور در سال ۱۹۴۰ کتابى چاپ کرد که رکود شدید بازار مانع از فروش خوب آن شد.
مولف: حامد صمدی

ممنون از دوست خوبم شهاب که این مطلب رو در سایت میهن تحلیل قرار داد

  • عرفان نحریر